مونالیزا به قلم آزاده دریکوندی
پارت پنجاه و سوم
زمان ارسال : ۱۳۳ روز پیش
عطا نشسته بود روی صندلی حصیری توی بالکن. درست مقابل زنش! چشمانش را خیلی آرام توی باغ نیمه تاریک میچرخاند و آنقدر توی فکر بود که نه صدای جیرجیرک را میشنید و نه بخاری که از فنجانِ چای هلدارش بلند میشد را میدید. فریال و ترمه هر کدام توی اتاقهای خودشان بودند؛ اما همزمان توی سر عطا هم چرخ میخوردند.
- من هنوزم ازت دلخورم عطا!
سحر فنجان لب طلاییاش را روی نعلبکی توی دستش نگ
اطلاعیه ها :
❌توجه❌
بیست و چهار ساعت پس از رایگان شدن آخرین پارت مونالیزا، تمام پارتهای این رمان دوباره به حالت ویآیپی بر میگردن.
با احترام
نویسندهی رمان
🔴 مونالیزا رو چجوری سریع بخونم؟🤔
با خرید اشتراک! روی «درخواست عضویت» بزنید یک پیام خودکار حاوی شماره حساب و هزینه ی اشتراک براتون میاد. بعد از واریز، تاریخش رو در جواب همون پیام بنویسید و شما فورا و مستقیم عضو می شید... بعد می بینید که تمام پارت ها براتون به رنگ سبز درمیاد و بدون محدودیت می تونید رمان رو بخونید.
همچنین می تونید تاریخ واریزتون رو هم در کانال تلگرامی
Writers _online
✅ادیت ها و اطلاعیه های رمان هم در همین کانال☝️
بفرستید تا در پی وی کد عضویت دریافت کنید
❌خبر مهم و فوری❌
حالت سکه ای در تاریخ یکشنبه ۱۱ شهریور ماه برداشته و اشتراک رمان نیز افزایش خواهد یافت.
۲۴ ساعت پس از پایان پارت گذاری؛ رمان از حالت سکه ای خارج می شه و دلیلش توی کانال تلگرامی نوشته شده.
با احترام
نویسنده ی رمان
سلام نویسنده ی رمان هستم😅 وَ قراره آخرین اطلاعیه این رمان رو بخونید.
از بیست و پنجم دی ماه تا به امشب با رمان مونالیزا کنارتون بودم... با قصه ای که گاهی شما رو احساساتی کرد و گاهی خندوند و گاهی هم به شما نشون داد خصلت های ناپسند چقدر می تونن آزار دهنده باشن!
در کنار شما لحظات فوق العاده ای داشتم که به من نشون داد آنلاین نویسی با تمام سختی ها و استرس هایی که برای شخص نویسنده داره چقدر می تونه لذت بخش باشه.
از آدم هایی براتون گفتم که به وجودشون ایمان دارم حتی اگه توی سرم زندگی کنن و تمام تلاشم رو کردم تا شما هم مثل خودم با قلبتون احساسشون کنید و از پس کلمات و جملاتی که نوشتم اون ها رو ببینید.
اومدم بهتون بگم این نهایت تلاش من برای روایت این قصه در تمام این ۱۲۳ پارت بود که با عشق فراوان تایپ کردم.
تشکر ویژه دارم از دوستانی که برای حضورشون در اینجا ارزش قائل بودن و با کامنت هاشون اعلامش کردن.
بسیار بسیار ممنونم که با حمایت های شما وجود «مونالیزا» در چارت برترین ها ثابت بود... چه در رمان های برتر هفته، ماه و سال و چه در پر بحث ترین ها!
و تشکر می کنم از دوستانی که به قلم و تعهد کاری بنده در رابطه با پارت گذاری به موقع اعتماد کردن و اشتراک رمان رو خریداری کردن.
و همچنین تشکر می کنم از دوستانی که عقیده داشتن سکه هایی که می گیرن بنده رو ثروتمند نمی کنه و به عشق رمان با سختی های سکه گرفتن کنار اومدن و همراهم بودند .
و همچنین تشکر می کنم از دوستانی که رمان رو بدون سکه و رایگان خوندن؛ اما خودشون رو مسئول دونستن کامنت هایی جهت حمایت از رمان بذارن.
خداحافظ خانواده ی مظفری
خداحافظ خانواده ی رفیعی
و خداحافظ خانواده ی امینی
💚💚💚
رمان جدید بنده با نام «مهمیز های سیاه» در ژانر مافیایی و اکشن و با قصه ای کاملا متفاوت در حال پارت گذاری در بخش آنلاینه که همراهی شما رو با عشق می طلبه💚
امیدوارم از رمان لذت برده باشید و بدونید که دوستی ما پایداره💚
لطفا در نظرات خود از نوشتن در مورد تعداد پارت ها و یا کوتاه بودن پارت ها جدا خودداری کنید.
از توجه و درک شما سپاسگزاریم.
آزاده دریکوندی | نویسنده رمان
خیلی خیلی خیلی🥲
۳ هفته پیشنیلوفرسامانی
00من پیمان رو خیلی دوست دارم🥺 مظلومه...💔
۲ ماه پیشآزاده دریکوندی | نویسنده رمان
واقعا خیلی مظلومه🥲💔
۲ ماه پیشمنیر
00عالی🌺
۴ ماه پیشآزاده دریکوندی | نویسنده رمان
😍💚
۴ ماه پیشایلما
00پیمان و فریالم بهم میان نظرت🫢☹️😂واقعن ناراحتم براش ک زودتر زنش بدیم😁حالاباز بگیم فرهاد چرا انقدر پررو وبی تربیت تشریف دارن معلومه ک ب عطا رفته😜
۴ ماه پیشآزاده دریکوندی | نویسنده رمان
اینکه این آقا به کی رفته ثابت شدهاس😅 چه به دیگر کاراکترهای رمان... چه به مخاطبین و چه به من! پیمان و فریال هیچ حسی به همدیگه ندارن
۴ ماه پیشZarnaz
۲۰ ساله 003-ترمه رو بکشه همش به نام خودش میشه😛😁4-ایشالله که نشه ولی خیلی بده اگه بشه آخه خیلی بهم میاننن کی دلش میاد معین به این آقایی رو دوماد خودش ندونه؟ هیچ***همه قبولش میکنن😍🙈آقای کراش منظورت کیه؟ 🙈
۴ ماه پیشآزاده دریکوندی | نویسنده رمان
اگه ژانر جنایی رو داشتیم قطعا ترمه رو میکشتن😂 آخ میبینی؟ واقعا کی دلش میاد معین رو به عنوان داماد خودش قبول نکنه؟؟ آقا... مهربون... مودب... یاور همیشه مومن🤦
۴ ماه پیشZarnaz
۲۰ ساله 002-واییی آره مخصوصا تو مهمونیا به قول***ام ظرف های رو میشوریم که تو عمرمون ندیدیم🤦 ♀️فقط یه زخم خورده میفهمه چی میگم😁تازه لیوان هام صد برابر میشه هی میرین میان لیوان جدید برمیدارن 🤦 ♀️🤣
۴ ماه پیشآزاده دریکوندی | نویسنده رمان
تو مهمونیا که من خودمو با جملهی «عه دستکش ندارید؟ من دستام حساسیت داره نمیتونم کمک کنم» معاف میکنم😅
۴ ماه پیشZarnaz
۲۰ ساله 00ببخشید با تاخیر دارم نظر میزارم وقت نکرده بودم تا الان بخونم آخه جمعه و پنجشنبه کلاس دارم چرا زودتر تابستون نمیاد🥺🙃
۴ ماه پیشآزاده دریکوندی | نویسنده رمان
فدای سرت😘😘💚💚
۴ ماه پیشZarnaz
۲۰ ساله 00سلام به روی ماهت پارت عالیه مرسی💋❤️آخی خیلی بده زن به شوهر خودش شک داشته باشه🤦 ♀️ایشالله مشکلشون حل بشه🙏3️⃣ 1-چه محبت قشنگی😍راحت میتونه بحث عوض کنه و مخ زنه فرهاد کپی باباش😛😍🙈آره واقعا سوال بود
۴ ماه پیشآزاده دریکوندی | نویسنده رمان
واقعا شک به همسر از طرف هرکدومشون خیلی بده😩😩 طفلی معین چی کشیده😭😭😭
۴ ماه پیشآزاده دریکوندی | نویسنده رمان
محبتش هم شبیه خودشه و مثل کسی نیست😅البته هر روز بیشتر از دیروز متوجه میشیم که فرهاد خودِ باباشه😅
۴ ماه پیشهانا
00وااای فرهاد ک کلا منحرفه حالا ی محبتی از گلشن دید دیگه چ شود نمی دونم چرا زیاد گلشن ب دلم نمیشینه شاید بخاطر اینه ک از اول عاشق فرهاد نبود 😅
۴ ماه پیشآزاده دریکوندی | نویسنده رمان
چرا هییییشکی حواسش به این نیست که فرهاد هم یه زمانی گوشه چشمی به پریناز داشته؟🤨 تا چه اندازه تبعیض.. تا چه اندازه طرفداری هم وطن؟
۴ ماه پیشآزاده دریکوندی | نویسنده رمان
باید یه کاری کنم فرهاد رو از چشم همه بندازم زیادی داره محبوب میشه خیلی خطرناکه🙄
۴ ماه پیشپرنیا
00چقدقشنگ بسحر محبت میکنه🥰🥰 بله بله خیلی هم پیش اومده 😫😫😫 عکس العمل فرهاد فقط در جواب گیس کشی گلشن😂😂😂 آخ جوننن ولی تا یکشنبه🤕🤕
۴ ماه پیشآزاده دریکوندی | نویسنده رمان
فرهاد در هر لحظه و موقعیتی دلایلی هم که به ذهنش میرسه منحرفانهاس😣
۴ ماه پیشآمینا
00آخه یدفه محبت دید بچه ذهنش منحرف میشه دیگه😅😅آخه گلشن نمیدونی فرهاد جنبه نداره سه بار بوسش کردی میرسه به کار مهم، تنت میخاره توهم🤣🤣
۴ ماه پیشآزاده دریکوندی | نویسنده رمان
😂😂😂😂 گلشن هنوز عادت نکرده
۴ ماه پیشفاطی
00زیبا...دلنشین مثل همیشه.کراش العالمین؟؟؟این چی بود دیگه آزاده جون سختش کردی.وای گلشن هم مثل فرهاد بی تربیت شده.عطا هم آخر رضایت میده چون فریال و معین خیلی بهم میان.دل دخترشو نمیشکونه مطمئنا
۴ ماه پیشآزاده دریکوندی | نویسنده رمان
قربونت مرسی. اون که فرهاده از بس طرفدار داره😩🤦 زن و شوهرا هم که بعد یه مدت شبیه هم میشن گلشن که نتونست روی فرهاد تاثیر بذاره ولی فرهاد گذاشته😅
۴ ماه پیشآمینا
00اگه دیر کامنت دادم چون دیروز کامنتام پرشده بود😉😉مکمل های جذاب کراش العالمین دیگه چیه ؟؟؟نذارمون تو خماری بچه.پارت هدیه نمیدی دخترخانم😇🥰😇🥰
۴ ماه پیشآزاده دریکوندی | نویسنده رمان
آره میدونم اشکالی نداره فدای سرت💚 خیر پارت هدیه نمیدم این کف دست✋اگه مو میبینی بکن😔
۴ ماه پیشآزاده دریکوندی | نویسنده رمان
مکملهای جذاب(عطا و مرتضی) کراش العالمین (فرهاد) 😅
۴ ماه پیشآمینا
00۴.نه دیگه اذیت نکن.سخت بگیره.دیر راضی بشه ولی قطع رابطه نگو، غیرازمعین وفریال ماهم گناه داریم🥲حالا تو یه ملاقات پدرزن ودامادی جور کن مهر دوماد میفته به دلش هرچند شاید دیر رضایت بده ولی دلش راضی میشه
۴ ماه پیشآزاده دریکوندی | نویسنده رمان
امیدوارم راضی بشه🥺 والله بخدا عطا خییییییلی هم دلش بخواد! از معین بهتر کی هست؟ آقا، مودب، مهربون.... دو کلمه حرف بزنه تمام ادبیات عطا و فرهاد رو میذاره تو جیبش
۴ ماه پیشآمینا
00مرسی عزیزم۱.بااینجور حرف زدن عطا به این نتیجه رسیدم فرهادبه باباش رفته همه چیزش،حتی ابراز عشقشون🥰خوبه که به این دوتا هم بها دادی🥲۲.آره خیلی۳.عطا غیرقابل پیشبینیه واقعا نمیدونم چجوری ولی مطمئنامیتونه
۴ ماه پیشآزاده دریکوندی | نویسنده رمان
اوووووه فرهاد کپی برابر اصل خود عطاست فقط نمیدونم هیچکدوم همو گردن نمیگیرن از این بابت😩😩😩منو هم این وسط اسیر کردن بخدا
۴ ماه پیشآزاده دریکوندی | نویسنده رمان
خوشحالم به توانایی عمو عطا باور داری🥰 جادوگره این آقا از بس توانمنده😅💚
۴ ماه پیش
مهدخت
00اخی پیمان چقدر اروم و مظلومه